شاعر و منجم بزرگ قرن هشتم، کمال الدین ابوالعطاء محمود ابن علی کرمانی، معروف به خواجوی کرمانی در سال 679 هجری قمری در خانواده ای متمول در کرمان به دنیا آمد.
این شاعر زادگاه خود را برای سفر و سیاحت به ری، شام، بیتالمقدس، اصفهان، عراق و آذربایجان ترک کرد و در طول زندگی در دوره ی مغول، با شعرا و افراد بزرگی چون عماد فقیه کرمانی، سلمان ساوجی، خواجه حافظ شیرازی، عبید زاکانی، و صوفی مشهور شیخ امینالدین بلیانی رفت و آمد داشته و به دلیل مراودات زیادی با شعرایی مانند حافظ، تاثیر به سزایی بر وی گذاشته است.
او در پایان سفر طولانی اش به شیراز رفت و سالهای پایانی عمرش را در کنار ابواسحاق اینجو زندگی کرد.
این شاعر بزرگ شعرهایی در ستایش و مدح پادشاهان فارس گفته و به نخل بند شاعران شهرت داشته است و از القابی که به ایشان نسبت داده اند می توان به ملک الفضلا و خلاق المعانی اشاره کرد.
خواجوی کرمانی دو دیوان به نام های «بدایع الجمال» و «صنایع الکمال» را به رشته ی تحریر درآورده است و پنج مثنوی به نام های «کمالنامه» ، «گل و نوروز»، «همای و همایون»، «روضةالانوار» و «گوهرنامه» دارد.
این شاعر بزرگ در سال 752 در شیراز چشم از جهان فروبست و در دامنه ی کوه صبوی در ابتدای جاده شیراز_اصفهان در نزدیکی رکناباد شیراز دفن شده است.
در سال 1315 مقبره خواجوی کرمانی که مشرف به دروازه قرآن در قسمت غربی تنگ الله اکبر شیراز واقع شده است توسط اداره فرهنگ فارس ساخته شد. چشمه ی رکاناباد نیز از کنار این مقبره عبور می کند.
آرامگاه خواجو در محوطه ای فاقد سقف و بین صفه آرامگاه با سنگ قبری برآمده و محدب که دارای حفاظ شیشه ای است واقع شده است.
در گذشته در قسمت بالا و پایین قبر عارفان، بزرگان و شاعران دو ستون کوتاه از جنس سنگ قرار می دادند که در مجاور این سنگ نیز مشاهده می شود.
در این آرامگاه هیچ کتیبه ای مبنی بر وجود قبر خواجو به چشم نمی خورد وتنها در قسمت بالای آن متنی از قرآن به خط ثلث نگاشته شده است.
در بالای این آرامگاه سه غار قرار دارد. غاری که دهانه طاقی ضربی و از نوع کجاوه های سنگی است؛ مربوط به قبر وزیر شاه ابواسحاق اینجو است.
غار دیگر مکانی برای عبادت و نیایش بزرگان و زاهدان بوده و خواجوی کرمانی نیز برای عبادت و نیایش به آن رجوع می کرده است.
در سال 1218هجری قمری به دستور حسینعلی میرزا حاکم فارس، در مجاورت این غار نقوش برجسته ای از نبرد رستم و شیر و نقش برجسته ی فتحعلی شاه با دو پسرش که به طور مبهم ناتمام مانده حکاکی شد.
اداره باستان شناسی استان فارس در سال 1337شمسی، یک اتاقی در قسمت شمالی مقبره ساخت که روی کاشی های جلویی اتاق چند بیت از غزلیات این شاعر بزرگ نوشته شده است. امروزه از این اتاق به عنوان فرهنگسرا استفاده می شود.
متنی که به خط نستعلیق روی مقبره خواجوی کرمانی درج شده به این شرح است:
مرغان این چمن همه بی بال و بی پرند
مردان این قدم همه بی پا و بی سرند
از جسم و جان بری و ز کونین فارغند
با خاک ره برابر و از عرش برترند
بر عرصهٔ حدوث قدم در قدم زنند
در مجلس وجود شراب از عدم خورند
سلطان تختگاه و اقالیم وحدتند
لیکن بری ز ملکت و فارغ ز لشکرند
خواجو گدای درگه ارباب فقر باش
کانها که مفلسند بمعنی توانگرند
در سال 1370 که مراسم بزرگداشت خواجو در کرمان برگزار شد دانشکده ادبیات دانشگاه کرمان اختتامیه این کنگره را در شیراز بر کرد و تصمیم بر این گرفته شد که شهرداری شیراز و استانداری فارس مقبره را بازسازی و مرمت کنند و کف و بدنه را ترمیم و دیواره های عمودی و مجسمه ای از خواجه را با سنگ بسازند.
مقبره خواجوی کرمانی با شماره 916 به ثبت آثار تاریخی ملی رسیده است.
برای رفتن به آرامگاه خواجوی کرمانی به شیراز سفر کنید و از بلوار شیراز در نزدیکی دروازه قرآن به این آرامگاه بروید.
سه شنبه 23 مرداد 1403
سه شنبه 30 آبان 1402
و به نظرم تا وقتی ایمن سازی برای تخته سنگ هایی که در بلندی های مشرف به دروازه قرآن و آرامگاه خواجو انجام نشده، به اینجا مراجعه نکنید چون امکان سقوط دارند.
سه شنبه 26 مهر 1401
همچنین دیدن منظره زیبای شهر شیراز از فراز کوه صبوری بسیار بسیار دیدنی و لذت بخش میباشد.
چهارشنبه 24 آذر 1400
سه شنبه 25 خرداد 1400
دوشنبه 13 اردیبهشت 1400
سه شنبه 17 فروردین 1400
یکشنبه 17 اسفند 1399
یکشنبه 19 بهمن 1399
ظاهر آنست که بر صفحه منشور جمال
مثل ابروی دلارای تو طغرایی نیست
یکشنبه 12 بهمن 1399
یکشنبه 21 دی 1399
شنبه 08 آذر 1399
یکشنبه 12 مرداد 1399
سه شنبه 30 اردیبهشت 1399
چوگل بیرون شد از بستان چه حاصل زغلغل بلبل فریاد خوان را
اگر زین پیش جان میپروریدم کنون بدرود خواهم کرد جان را
بدار ای ساربان محمل که از دور ببینم آن مه نامهربان را
دمی بر چشمه ی چشمم فرود آی کنون فرصت شمار آب روان را
اگر آن جان و جهان را باز بینم فدای او کنم جان و جهان را
چو تیر ارزان که بیرون شد ز شستم نهم پی بر پی آن ابرو کمان را
شکر بر خویشتن خندد گر آن ماه به شکر خنده بگشاید دهان را
چو روی دوستان باغست و بستان به روی دوستان بین بوستان را
چو میدانی که دوران را بقا نیست غنیمت دان حضور دوستان را
🎀خواجوی کرمانی 🎀