قرار است خوزستان گردیمون رو با شهر ایذه شروع کنیم که به خاطر وجود جاذبه های تاریخی و طبیعی در کنار هم یکی از جذابترین شهرهای این استان محسوب میشه. فاصله ایذه با بهبهان در حدود سه ساعت و بخشی از مسیر کوهستانی. طبیعت این منطقه پر از جنگل های بلوط است که تو دامنه کوه های زاگرس میتونید این جنگل ها رو ببینید و علاوه بر اون در هر دره ای یه چشمه یا رود میبینید که زیبایی منطقه رو دو چندان میکنه.
ایذه از قدیم جز شهرهای مهم این منطقه بوده این قدیمی که میگم چند صد سال نیست باید برید بالای سه هزار سال.
ایذه یا مال ویر احتمالا همون شهری که توی کتیبه های هخامنشی هم با عنوان اهنشان از اون یاد شده. اما خیلی قبل تر از اون کلی کتیبه و آثار تاریخی توی ایذه داریم از زمان عیلامیان که حکمرانان باستانی این منطقه بودند.
از معروف ترین جاذبه های این منطقه کول فرح هستش که در یه دره نزدیک به شهر ایذه قرار گرفته و شامل شش سنگ نگاره مربوط به دوره عیلامی ها میشه که محل پرستش یکی از خدایان عیلامی هم محسوب شده. من فضای کول فرح رو خیلی دوست داشتم، یه جوری انگار داری وسط طبیعت ماجراجویی میکنی، از صخره ها بالا و پایین می پری بعد یهو میرسی به یه سنگ نگاره. یادش بخیر قدیما یه نگهبانی داشت اونجا یه نگهبان خیلی پیری بود که از خیلی سال پیش اونجا بود و هر وقت میرفتیم اونجا درمورد کول فرح واسمون توضیح میداد.
محوطه اشکفت سلمان هم مثل کول فرح میتونه هم طبیعتگردا رو سر ذوق بیاره و هم علاقه مندان به فضای تاریخی. اشکفت سلمان شامل غار و چشمه آب معدنی و چهار تا نقش برجسته عیلامی میشه که دو تا از اونا داخل غار و دوتای دیگه اش بیرون غار هستند. این نقش برجسته ها دو تا نکته مهم دارن، یکی اینکه بزرگترین سنگ نوشته خط میخی دوره عیلامی داخل این غار و دیگه اینکه اولین نقش برجسته ای که ملکه دوشادوش پادشاه تصویر شده.
اگر خسته شدید و دنبال جایی برای اقامت هستید خبر خوب اینه که تو شهر ایذه میتونید چند تا اقامتگاه بومگردی پیدا کنید. اما اگه دلتون ماجراجویی و کمپ میخواد سی و پنج کیلومتر برید سمت غرب ایذه تا برسید به دشت سوسن. دشت سوسن یکی از اون بهشت های پنهان خوزستان. یه دشت سرسبز بی نظیر که رود کارون از وسطش رد شده و دیگه خودتون تصور کنید چه منظره ایه. دشت سوسن علاوه بر طبیعت بسیار زیبایی که داره، کلی هم آثار تاریخی داره. مثل تپه های باستانی یا سنگ مزارهایی که به شکل شیر سنگی هستند. خواهش میکنم اگر سر مزار شیر سنگی ها رفتین اجازه ندین همراهانتون روشون بشینن یا ازشون آویزون بشند! این سنگها یادگار سنتی اند که کم و بیش به فراموشی سپرده شده و تقریبا الان دیگه کسی نیست که احیاش کنه!
دشت سوسن خوراک چادر زدنه. البته بگم که حتی توی بهار هم شب های سردی داره! ما اینجا یه روز کمپ کردیم و حسابی تو تپه ها و دشتش چرخیدیم و کیف کردیم. نکته جالب قضیه گله های گاومیش بودن که هر وقت سر می چرخوندیم به همراه چوپانشون که اغلب هم خانوم بودن میدیدیم.
یه خاطره کوچولو میخوام براتون تعریف کنم، من همیشه تو سفرم و پارسال یه سفری که با موتور داشتم، به صورت اتفاقی مسیرمون کج شد به شمال خوزستان و ایذه. و از اونجا میزبانهایی رو پیدا کردیم که انقد مهربون بودن که مارو بردن، ما یه چیزی شنیده بودیم درباره یه آبشاری نزدیکی های روستای شیوند. که میخواستیم بریم ببینیم چه خبره؟ از روی رودخونه کارون و سدایی که اونجا زدن رد شدیم و رفتیم اونور روستای غریبی ها میهمان فامیلای میزبانامون شدیم و همه چی رو در محلی ترین حالتش دیدیم و تمام مدتی که اونجا بودیم در تعجب بودیم چون که میوه ها و درخت ها و چیزایی رو اونجا میدیدیم که تو جاهای مختلف دیده میشه، همه اشون یه جا باهم دیده نمیشه. مثلا شالیکاری و گردو و انار و عسل و دیگه... اصن نمیدونم انتها نداشت و میوه همه چی اونجا بود. و بعد این جاده یه راهش میرسید روستای شیوند که رفتیم اونجا و یه آبشاری داشت که وقتی من رفتم زیر این آبشار جوری منو کوبید به سنگ زیرش که انگشتم هنوز درد میکنه! یک سال و نیمی که از این ماجرا گذشته هه هه!!!
از ایذه که حرکت کنید به شوشتر، نزدیک شوشتر سمت راستتون یه خروجی داره که میره سمت مسجد سلیمان که از شهرهای بختیاری نشین این استان هست و جالب که بدونید عملیات استخراج نفت برای اولین بار تو خاورمیانه در سال 1908 میلادی تو این شهر انجام شده. اگه از من بپرسی که چه شهری رو به جز اهواز برای شروع خوزستان گردی پیشنهاد میکنید بلافاصله میگم شوشتر. توی منطقه شمال خوزستان یکی از بهترین شهرها برای موندن شهر قدیمی و باستانی شوشتر. شهری که هم شور و حال خوبی داره هم پر از جاذبه است و هم دسترسیش به شهرها و جاذبه های دیگه خوبه. شوشتر تا همین صد سال پیش هم معمولا مرکز ولایت خوزستان بوده و به همین خاطر که کلی سازه و عمارت های دیوانی توش پیدا میکنید. در زمان رضا شاه پهلوی به دلایل مختلف مرکز استان از شوشتر به اهواز یا ناصری اون زمان منتقل میشه. این روزا شوشتر یه شهر کاملا توریستی که مردم از سرتاسر ایران و جهان برای دیدن زیبایی هاش به اونجا میان.
اما چیزی که توی این شهر آزار دهنده است اینه که با وجود این همه توریست هنوز سرمایه گذاری زیادی تو این شهر انجام نشده، به جز دو سه تا هتل سنتی هیچ محل اقامت دیگه ای نداره. یه هتل جهانگردی هم داره که مدت هاست قابل اقامت نیست. هتل جهانگردی اونجا یکی از کابوس های سفر منه.
اما شوشتر شهری که میتونید ساعت ها و ساعت ها توش قدم بزنی و باز هم از دیدن جاذبه های مختلفش شوکه بشی. اولین چیزی که میتونم بهتون بگم اینه که شوشتر شهری که بر پایه رودخانه و آب بنا شده. یکی از مهمترین سازه های شوشتر یه سد باستانی که به بند میزان معروف هستش. بند میزان یه کار بسیار حیاتی انجام میده یعنی آب کارون به دو بخش تقسیم میکنه. بخش بزرگ تر رو بهش شُطِیط میگن و بخش کوچک تر رو که وارد رودخانه دست کند میشه میگن گُرگُر.
شوشتر یه خیابون اصلی داره که این روزها به نام شریعتی میشناسنش و تقریبا تمام جاذبه های اصلی شهر کنار این خیابون قرار گرفته. توی این خیابون یه میدون هست به نام 17 شهریور که اگه بلوار شمال شرقی رو ادامه بدید میرسین به بند میزان. اونجا رو الان کلی سنگفرش کردن و میتونید کنارش قدم بزنید و از زیبایی های کارون البته وقتی پر آب لذت ببرید. اما اگه میخواید دقیقا حس کنید که بند میزان چیکار میکنه باید اون رو از بالا ببینید. برگردید توی خیابون شریعتی و از تابلوها یا مردم سراغ ورودی قلعه سَلاسِل رو بگیرید. قلعه سلاسل در واقع عمارت حکومتی شهر شوشتر بوده. تاریخش به قرن ها قبل برمیگرده، توی گمانه هایی که به تازگی اونجا زدن میتونید لایه زیرینش رو هم ببینید. اما اگر قلعه رو بگیرید و برید بالا در بالاترین نقطه یه سری خرابه از کوشک اصلی میبنید که قدمت اونا به زمان قاجار برمیگرده. شاید خود قلعه چیز زیادی ازش نمونده باشه، اما همانطور که گفتم از اون ارتفاع به شما یه ویوی خیلی خوب از بند میزان و کلا رودخونه کارون میده. میتونید برید اون بالا و دو شاخه شدن کارون رو با لذت تماشا کنید. وقتی از اون منظره کاملا لذت بردید برگردید پایین و از راهنماها بپرسید تا ورودی نهر داریون رو بهتون نشون بدن. نهر داریون یه آبراه بسیار بزرگ که به احتمال خیلی زیاد در زمان هخامنشیان کنده شده و آب رو به مرکز شهر و زمین های کشاورزی منتقل میکرد. زمان قدیم هر کس میتونسته قلعه سلاسل رو بگیره در واقع کل شوشتر رو گرفته بوده، چون حاکم مستقر در قلعه میتونسته ممات و حیات مردم یعنی آب شهر رو کامل کنترل کنه. از این سیستم آبرسانی بی نظیر امروزه به دلیل اینکه بتونن ازش محافظت کنند دیگه استفاده نمیشه. اما شما میتونید برید داخلش و رد پای آب رو در طی هزاران سالی که از این دالون عظیم میگذشته ببینید.
خب... اگه خوب واسه این دوتا جاذبه وقت گذاشته باشید حسابی گشنه تون شده. از قلعه که بیرون اومدید برید به سمت غرب، برید به سمت یه عمارتی که این روزا خیلی بیشتر از قبل معروف شده و حسابی شلوغه. رستوران مستوفی از اون جاهاست که نباید غذا خوردن رو توش از دست بدید. غذاهای خوشمزه و فضاهای سنتی که دل شما رو قطعا میبره. البته امیدوارم مثل هر جای دیگه که تا معروف میشه غذاهاش خراب میشه نشده باشه. من توصیه میکنم حتما برای امتحان هم که شده خورش سبزی شوشتری رو امتحان کنید درسته کمی تند ولی طعم متفاوت و بی نظیری داره. اینجا یکی از بهترین جاهایی که میتونید نمای پل شادروان رو ببینید. پل شادروان یکی از قدیمی ترین پل هایی که توسط مهندسین خارجی ساخته شده. اونم نه یه مهندس معمولی بلکه امپراطور روم! اگر نقش رستم رو توی شیراز رفته باشید یه سنگنگاره معروف اونجا هست اپراطور روم یعنی والِرین جلوی شاهپور اول زانو زده. والرین به عنوان اسیر و البته با احترام به شوشتر منتقل میشه و کلی برای آبادانی شهر تلاش میکنه از جمله همین پل شادروان که حتی فردوسی هم به ماجرای ساخته شدنش اشاره کرده.
اما بعد از ناهار باید برین سمت جایی که معروف ترین بنای شهر شوشتر اونجا واقع شده. شاهکار مهندسی آبی یعنی آسیب های شوشتر.
یادتونه گفتم رود کارون دو قسمت میشه؟ قسمت کوچک تر یا همون گرگر میاد وارد همین مجموعه سازه میشه که تشکیل شده از چند تا آسیاب سنگی باستانی که هنوز هم میتونید برید و کارکردنشون رو ببینین. بعد از گذشت این همه قرن هنوز هم این سازه ها نماد استفاده بهینه از انرژی های پاک مثل انرژی آب روان هست. توی محوطه میتونید قدم بزنید و از دریاچه کوچکی که پشت آسیاب ها ایجاد میشه لذت ببرید بعد برید طبقه پایین و اولین توربین تبدیل انرژی حرکتی آب به برق رو ببینید، بعدش مسیرتون رو ادامه بدید تا یکی از نفس گیرترین صحنه های خوزستان رو ببینید. تصویر آبشار مصنوعی که از دل آسیاب ها بیرون میزنه و دوباره به مسیر اصلی رودخونه برمیگرده از اون صحنه هایی که مطمئنم فراموشش نمیکنید. بعد که از دیدن اون صحنه سیر شدین، کمی سر بچرخونین و بگردید دنبال پرنده های متوسط الجثه ای که معمولا یه گوشه بخل کردن و نشستن. اینجا جزو اون جاهایی که راحت میتونید چشمای سرخ رنگ حواصیل شب رو ببینید. این مجموعه هنوز هم جزو شاهکارهای مهندسی باستان محسوب میشه و چند سال پیش به عنوان میراث جهانی یونسکو با عنوان سازه های آبی شوشتر ثبت شده.
میتونید از شوشتر راه بیفتید و برید سمت دزفول. شهری که با اون همه موشک بارونی که از سر گذرونده اسوه مقاومت دوران جنگ. دزفول هم مثل بقیه شهرهای این منطقه قدمت زیادی داره. اما شاید معروف ترین و مهمترین بنای شهر آرامگاه یعقوب لیث صفاری باشه که خیلی ها اونو احیاگر ایران و زبان فارسی بعد از اسلام میدونند. اما طبق معمول توصیه من یکم شکموانه است حتما توصیه میکنم که بستنی های دزفولی رو که با شیر گاومیش تهیه میشن امتحان کنید. اگر یه زمان شب هم تو دزفول بودید میتونید برید تفرجگاه علی کله و هم کنار دز قدم بزنید و هم دلی از عزا در بیارین.
اما اگر از دزفول جاده فرعی شمالی رو بگیرید و حدود دو ساعت ادامه بدید میرسین به منطقه بی نظیری به نام روستای پامنار. اینجا دقیقا پشت سد بزرگ دزفول محسوب میشه و در کنار دریاچه پشت سد قرار داره. این منطقه و روستای سابق مردم رفته زیر آب و ساکنینش از راه ماهیگیری و توریسم ارتزاق میکنند. توی روستا خیلی خونه ها هستن که میتونید توشون اقامت کنین، ولی میتونید سراغ ابوطالب رو بگیرید و مهمونش بشید و از غذاهای خوشمزه مادرش لذت ببرید. لب اسکله روستا کلی قایق هست که شما رو سوار میکنند و میبرند توی دریاچه میچرخونن. کمی دورتر توی دریاچه یه جزیره خالی از سکنه هست که خوراک قدم زدن و لذت بردن از طبیعت زیبای اون منطقه است. اگه تو نوروز برین اونقدر زیبایی میبینید که دوست ندارین از اون منطقه برگردید. من که خودم عاشق اون زمین های سرسبز و آب شفافشم.
سفر من به این منطقه همراه با ده دوازده تا از دوستام بود و هیچ تصوری نداشتیم که تو این جزیره چه خبره؟! به توصیه یکی از دوستامون یه قایق گرفتیم و شبونه رسیدیم به جزیره. همه جا تاریک بود و با هدلامپم اصن سر در نیوردیم که کجا هستیم؟ شامو خوردیم و خوابیدیمو صبح که بیدار شدیم همه شوکه بودیم! شبیه سریال لاست بود قضیه. انگار یهو سر از یه جزیره زیبای خالی از سکنه در آورده بودیم. قسمت بعد ماجرا این بود که ما از همه جا بی خبر شب قبل سپرده بودیم قایق ها صبح بیاین دنبالمون و جزیره هم آنتن نداشت که بگیم آقا شما اشتباه مارو ببخش و نیا امروز کلا. خلاصه که همون سر صبحی تا تونستیم قدم زدیم و بعضی ها هم شنا کردن و با حسرت از جزیرمون دل کندیم... اگر اهل طبیعت بکرتر هم هستین میتونید با یه محلی هماهنگ کنید و برید سمت آبشار شوی که خب یه برنامه حرفه ای و سخته. باز هم تاکید میکنم که حتما یه محلی کار بلد همراهتون باشه.
از شوشتر تا شوش کمتر از یک ساعت، توی مسیر که میرید از میون مزرعه های نیشکر رد میشید که در واقع جاده اختصاصی نیشکر هفت تپه است. تجربه دیدن کامیون های بزرگ حمل نیشکر خیلی جالبه اما دقت کنید که حق تقدم توی این جاده با اون هاست، پس کمی با دقت برونید.
هفت تپه مجموعه ای از چهارده تپه باستانی که داستان کشفشون هم بسیار جالبه. وقتی داشته عملیات راهسازی واسه جاده شرکت نیشکر هفت تپه انجام میشده، یهو به بقایای یه طاق آجری به همراه قسمتی از یه دیوار خشتی برخورد میکنن و بعد از اون دوره حفاری از سال 44 شروع میشه که تا سال 57 ادامه پیدا میکنه. توی این حفاری ها یه شهر بزرگ کشف میشه که به شهر کَوَنَک که شهرهای ساخته شده از تمدن عیلامی بوده مشهور. این محوطه یه موزه خیلی جالب هم داره که آثار کشف شده از این منطقه رو اونجا نگهداری میکنند. خیلی ها معتقدند که در مقابل چغازنبیل که یه محوطه آیینی و مقدس بوده، هفت تپه یه شهر کاملا عادی و با مردم معمولی و طبقه متوسط محسوب میشه، حتی خیلی مشخص نیست که آیا اسکلت هایی که توی گور تپتی آهار پیدا شدند مال خانواده سلطنتی بودن یا نه؟ هر چی که هست دیدن محوطه و موزه هفت تپه و این که ببینید یکی از قدیمی ترین طاق های ضربی دنیا کجا پیدا شده، بسیار تجربه جذابی. در موزه یه ماکت بسیار دقیق و خوب هم از چغازنبیل هست که بد نیست یه نگاهی بهش بندازین و با نمای چغازنبیل در زمان باستانش آشنا بشین. اگر فکر کردین جایی هست که شکم گردی نداره سخت در اشتباه هستید. اگر خوش شانس باشید دور و بر محوطه میتونید کلی ساقه نیشکر پیدا کنید و طعم طبیعیش رو بچشید.
قطعا اسم چغازنبیل یا زیگورات بارها به گوشتون خورده، به فاصله چهل و پنج کیلومتری شوشتر به سمت شوش، چغازنبیل قرار گرفته. پیشنهاد میکنم جوری برنامه ریزی کنید که غروب برسید بهش و از حال و هوای غروب اونجا لذت ببرید. زیگورات یه بنای چند طبقه است که مساحت هر طبقه از طبقه پایینی کوچیکتره و همین هم باعث میشه نمای هر طرف این بنا شکل یک پلکان بشه. زیگورات هم معمولا محل نگهداری مجسمه خدایان و انجام مراسم مذهبی بودند. این نیایشگاه رو پادشاه عیلام باستان برای ستایش اینشوشیناک نگهبان شهر شوش ساخته بوده که تو حمله پادشاه قوم آشور به همراه تمدن عیلامی ویران شدش.
قرن ها این بنا زیر خاک مدفون بود تا اینکه به دست رومن گیرشمن فرانسوی (باستان شناس اهل فرانسه) در زمان پهلوی دوم ازش خاک برداری میشه. درسته که خاک برداری از این بنای محدب متقارن که وسط یه دشت صاف قرار گرفته باعث میشه اطلاعات مفیدی از ایران باستان به دست بیاریم اما از اونجایی که ما تبحر خاصی تو تخریب بناها داریم، این بنا هم از دستمون در امون نیستش.
شاید براتون جالب باشه که بدونید ارتفاع این بنا 52 متر و در 5 طبقه تخمین زده شده بوده که تا الان 25 متر و دو طبقه اش باقی مونده. یادمون نره که وجه دیگه این تخریب خود ما هستیم که متاسفانه علاقه خاصی داریم که از در و دیوار جاهای تاریخی بالا بریم و عکس بندازیم. اون زنجیری هم که دور تا دور بنا کشیدن برای زیبایی دیگه...
به نظر من چغازنبیل یه چیزی مثل تاج محل توی هند هست. ساعت ها و ساعت ها باید براش وقت بذارین و دورش بچرخین و بهش نگاه کنید و درکش بکنید. خیلی چیزای باستانی مختلف خاص میتونید توی چغازنبیل ببینید، مثل یکی از اولین سیستم های آبرسانی یا یه جای پای بچه روی یه سفال که توی کف چغازنبیل میتونید ببینید و خیلی چیزای دیگه...
خب بریم سراغ موسیقی اصیل خوزستان. موسیقی خوزستان با توجه به گستره جغرافیایی خوزستان و نواحی مختلف از لحاظ اقلیمی و قومیت های مختلف خیلی جای بحث و گفتگو داره. اگه اهواز رو مرکزیت قرار بدیم اطراف اهواز موسیقی عربی، سمت سوسنگرد، شادگان موسیقی بندری رو داریم، مناطقی مثل جنوب خوزستان و بنادر که خیلی تحت تاثیر موسیقی بوشهر هست و البته که بندری خوزستانی شخصیت مستقل خودش رو داره. از سمت شمال خوزستان ما شوشتر و دزفول رو داریم، در مناطق بختیاری نشین مسجد سلیمان و توابعش، موسیقی لرهای رامهرمز رو داریم که در واقع به نظر من همون بختیاری هایی هستن که بیشتر آمیخته شدن با فرهنگ دشت. ولی موسیقیشون بسیار بسیار شبیه موسیقی بختیاری است، مخصوصا ساز سرنا و دهلشون و رقص هاشون و خیلی خیلی خیلی شبیه هست به موسیقی بختیاری ها که به نظر من موسیقی یکی از معیارهای تشخیص یک قوم از یک قوم دیگه است. یعنی اگر به من بگن تفاوت لرهای لرستان و بختیاری های خوزستان چیه، بلافاصله از موسیقی مثال میزنم، موسیقی بختیاری ها در شور و همایون و موسیقی لرها در ماهور و راست پنجگاه. اگه بخوام از موسیقی شوشتر بگم که باز آواز شوشتری در همایون در واقع خودش نمایانگر شخصیت مستقل موسیقی شوشتر هست، دزفول نیز همینجور. عرب های خوزستان هم با موسیقی شون شناخته میشن که با عود، کمانچه عربی و فلوت موسیقی اصیل خودشون رو دارن که بسیار هم محزون و زیباست. رقص های مخصوص خودشون رو دارند مثل رقص یزله.
مردمی با مذهبی به نام مندائی در خوزستان زندگی میکنند که آداب و رسوم خاصی دارند. مندائی به معنای اهل عرفان، شناخت، معرفت درباره خداوند است. کلمه مندا یعنی عرفان و دانش، کلمه هیفی یعنی خداوند. زبان مندایی شاخاه آرامی شرقی هست که به عنوان اولین زبان شناخته شده دنیا هست و خط خاص خودش رو داره. یکی از مهمترین رسوم مندایی ها تعمید شدن در آب جاری هست. اونها به آب جاری میگن یردلان که تعمید شدن وظیفه دینی هر مندایی به حساب میاد که به وسیله یک روحانی تعمید انجام میشه که لباس مخصوصی داره. لباس تعمید رسته نام داره که شامل یک لباس بلند، یک شلوار و یک سربند چه برای زن و چه برای مرد و یک کمربند به نام هِمیان است که همه سر تا سر رنگ لباس سفید است. عروس و دوماد هم قبل از مراسم عقد باید در آب جاری تعمید بشند و همینطور وضو که در زبان مندایی رشامه نامیده میشه که باید در آب جاری انجام بشه و این اهمیت آب جاری رو در دین ما نشون میده و برای همین هست که مندائی ها ترجیح میدند کنار رودخانه زندگی کنند. رسوم مندائی ها و اعیادشون خیلی زیاد هست و اگر بخوای به همه اونها بپردازی نیاز به وقت و البته دانش بیشتری داره.
شوش شهریست که به نظرم هر کس که به تاریخ علاقه داره میتونه بهش سر بزنه. شهری که توش میتونید کاخ های هخامنشی رو ببینید که به جز تخت جمشید چه شکلی بودن و سادگی و عظمتشون شما رو به سکوت وا میداره.
توی ایام شلوغ کلی راهنمای داوطلب اونجان که کاخ رو براتون توضیح میدن. یادتون باشه وسط باقی مونده ستون ها ببینید میتونید حدس بزنید جای تخت پادشاهی کجاست؟
همون اولی که وارد محوطه میشین یه کاخ بسیار بزرگ نظرتون رو جلب میکنه، تاکید کنم این کاخ هخامنشی نیست و خیلی متاخرتر هستش. این کاخ رو دمرگان موقع کاووش توی این منطقه و با استفاده از مصالحی که از کاوش های توی شوش و چغازنبیل به دست آورده بود ساخت تا بتونه مجسمه ها و باقی چیزهایی که اینجا پیدا میکنه توش نگهداره و ازشون تا موقع انتقال به فرانسه محافظت کنه. اگر موزه ایران باستان رفته باشید یه مجسمه بزرگ داریوش کبیر اونجاست، اینجا یعنی شوش دقیقا جایی که این مجسمه کشف شده، حتی اگه از راهنماها بخواین جای دقیق کشف کردنش و عکس لحظه پیدا کردن مجسمه رو اونجا میتونند بهتون نشون بدند. درسته تقریبا هر آنچه از سایت ها میدونید کار دمرگان و امثال اونه. اما واقعا جنایاتی که تو حق آثار پیدا شده تو راه انتقال به فرانسه انجام میده واقعا داستان گریه داری. که حتی یه سری از آثار رو میشکونه برای اینکه راحت حمل کنه و بعد دوباره اونجا سر هم کنه. با همه اینها توصیه میکنم که حتما داخل قلعه رو ببینید، درست همونجا که در خروجی قلعه است میتونید یه آثار باستانی چغازنبیل رو حتی ببینید که روش پر از خط نوشته های قدیمی عیلامی که دقیقا توی دیوار کار گذاشته شده و در معرض حتی تماس آدم هاست.
اما خیلی هامون همیشه همراه با شوش کلمه دانیال رو هم شنیدیم؛ دانیال پیامبری که به تعبیر خواب در دربار پادشاه بابل معروفه. خیلی ها هم اون رو هم دوره کوروش میدونن، که خب نمیدونیم درسته یا نه؟ اما اگر به معماری علاقه دارید حتما برید و آرامگاه دانیال نبی رو ببینید، گنبد مُضَرَس یا اورچین این آرامگاه از بهترین نمونه هایی گنبد مخروطی هست.
با خوندن این سفرنامه حتما تا الان ترغیب شدین که در نوروز به خوزستان سفر کنید.
یکشنبه 11 شهریور 1403
دوشنبه 25 مهر 1401
جمعه 30 اردیبهشت 1401
چهارشنبه 24 آذر 1400
یکشنبه 10 مرداد 1400
دوشنبه 24 خرداد 1400
دوشنبه 13 اردیبهشت 1400
دوشنبه 16 فروردین 1400
یکشنبه 17 اسفند 1399
شنبه 18 بهمن 1399
شنبه 20 دی 1399