پیمایش ما در این سفر مربوط میشه به شهر فشم در شهرستان شمیرانات در تهران تا سیسنگان در استان مازندران. در این سفر چهار روزه هزینه هر کدام از ما 250 هزار تومان شد (تابستان 1399).
برای این برنامه لازم بود که ما از محل محیط بانی روستای گرمابدر در 10 کیلومتری شمال شهر فشم وارد منطقه حفاظت شده ورجین بشیم و تا ارتفاعات کوه خاتون بارگاه با نیسان طی کنیم. برای این کار مجوز محیط بانی رو لازم داشتیم.
مسیر پیمایش ما از گردنه خاتون بارگاه تو ارتفاعات روستای گرمابدر شروع میشد و بعد از طریق تنگه کوهستانی که اسمش تنگه یونزا بود فرود می آمدیم به دشتی که همان دشت یونزا بود. اینجا جایی در نواحی انتهایی دشت لار که منطقه حفاظت شده لار هست. بعدش با گذر از یک رود پهناور ولی خب نه چندان عمیق به نام رود لار میگذشتیم که در همین دشت لار هست. بعدش وارد دشت وسیعی به نام دشت سفیداب شدیم که رودخونه سفیداب هم همینجا قرار داشت و به رود لار می پیوست. قسمت های سرچشمه سفیداب میشه محل آبشار قو و از اونجا به ارتفاعات این ناحیه از رشته کوه البرز صعود کردیم و سپس به دامنه های شمالی این ارتفاعات که میرسید به دشت و رود پاکبود. بعد از اون مسیرمون رو به موازات رود پاکبود ادامه میدادیم تا بالاخره به روستای یال رود در چند کیلومتری جاده یوش بلده میرسیدیم.
مسیری که ذکر کردم قسمت اول پیمایش ما بود که برای دو روز اول سفرمون پیش بینی کرده بودیم از یال رود تا شهرک کجور رو به وسیله نیسان طی کردیم و قسمت بعدی پیمایش سفرمون رو در پیمایش آخر سفرمون به جنگل نوردی از کجور تا سیسنگان در استان مازندران اختصاص دادیم.
ما به طرف فشم در 30 کیلومتری تهران حرکت کردیم و صبح زود هم به فشم رسیدیم و در میدون اصلی شهر پیاده شدیم و برخلاف پیش بینی هواشناسی هوا بارونی بود!
ماشین نیسان سر رسید و ما هم سوار بر پشت نیسان عازم روستای گرمابدر شدیم که در 10 کیلومتری شمال شهر فشم قرار دارد.
روستای گرمابدر یه روستای زیبا و سرسبز هست که در یک دره کوهستانی واقع شده. در کنار جاده ای که از ارتفاعات مجاور این روستا میگذره یه پاسگاه محیط بانی وجود دارد. اینجا ابتدای منطقه حفاظت شده ورجین محسوب میشه و به همین علت عبور خودروها در ادامه جاده ممنوع است. ما از اینجا به ارتفاعات کوه گردنه خاتون بارگاه حرکت میکنیم. بعد از عبور چند قسمت ناهموار و سنگلاخی تو جای قبل از گردنه نیسان از حرکت می ایستد. اینجا قسمتی از کوه کامل ریزش کرده و مسیر جاده کامل مسدود شده است.
بعد از ساعتی پیمایش و صعود از برف به بالاترین قسمت از گردنه کوه خاتون بارگاه میرسیم که ارتفاعی در حدود 3100 متر از سطح دریا رو داره. راهمون رو به قسمتی از سراشیبی های سمت راستمون کج میکنیم که به ارتفاعات بالادست تنگه یونزا میرسد. در قسمت های متعددی از مسیر این رود به علت فروریزش برف از ارتفاعات مجاور سطح رو از توده ای بهمن مانند از برف پوشانده شده است، در حالیکه آب از زیر خروارها برف به جریان خودش ادامه میدهد. اگه این توده های برفی نبودند مجبور بودیم برای فرود از این تنگه کوهستانی چند بار به آب بزنیم و از این سو به اون سوی رود برویم.
دشت لار بهشت حفاظت شده ایران! این دشت به یه پهنه بسیار وسیع از بستر رود لار اطلاق میشه. دشت لار که در دره ای پهن و سرسبز و زیبا قرار داره واقعا قطعه ای از بهشت! که خوشبختانه چون در منطقه ای حفاظت شده و پارک ملی اعلام شده و هم مسیر دسترسی بهش به ویژه در قسمت های شمالی لار مشکل هست خیلی بکر و تماشایی باقی مونده.
این بخش از دشت لار توی ارتفاعی در حدود 2700 متر از سطح دریا واقع شده. در آن سوی رود وارد دره و دشت وسیع دیگه ای میشم که رود سفیداب درش جاری است. این رود از محل آبشار قو به پایین سرازیر میشه و نهایتا میرسه به رود لار. همه ساله در نیمه خرداد فصل کوچ عشایر و دام های اون ها به این منطقه شروع میشه و به اصطلاح قرق منطقه میشکنه ولی امسال به علت دوره طولانی تر فصل سرما احتمالا کوچ عشایر هم با تاخیر بیشتری انجام خواهد شد.
بعد از استراحت از مسیر یه جاده خاکی باریک به مسیر خودمون برای صعود به ارتفاعات بالادست ادامه میدیم. این جاده ای که توش حرکت میکنیم یه جاده مالرو و در حقیقت یه مسیر قدیمی دسترسی اهالی بلده و مازندران و منطقه نور مازندران به تهران بوده. حالا قبل از اون و در دوره صفویه نیز احتمالا به عنوان یک مسیر راهی مورد استفاده قرار میگرفته چون بقایایی از کاروانسرای سنگی رو هم نزدیک آبشار قو دیده بودم و هم در منطقه پاکبود. نهایتا دو سه ساعتی از ظهر گذشته که به روستایی به نام سرخک میرسیم. در این روستا کلبه و ساختمان وجود نداره اما قسمت هایی رو تسطیح کرده اند تا بعد از ورود عشایر چادرهای خودشون رو در اون به پاکنند. رودی هم از مجاورت روستا به پایین درجریان هست که البته اندکی پایین تر یه آبشار نسبتا مرتفع رو تشکیل میده.
هرچه به غروب آفتاب نزدیک میشدیم، گرمای مطبوع آفتاب جای خودش رو به سرمای کوهستان میده. ما تو ارتفاع 3100 متری از سطح دریا هستیم. از یک زیرانداز از جنس فوم برای قرار دادن در زیر کیسه خواب استفاده کردم چون فوم عایق مناسبی است که ممانعت میکنه از انتقال رطوبت و سرمای زمین به بدن.
خب حالا در روز اول پیمایش حدود 19 کیلومتر پیاده روی و کوهپیمایی کرده بودیم با کوله سنگین و با فرود و صعود به ارتفاعات.
صبح روز بعد، بعد از جمع کردن چادرها و صرف صبحانه نرمشی میکنیم و آماده حرکت میشیم. در اینجا آب چشمه ای مثل یک فواره به بالا جهش میکنه و قطرات آبش گل یخ های رنگی و بسیار زیبایی رو روی گل ها و گیاهان کوچک اطراف چشمه ایجاد میکنه. هنگام پیمایش در برف گاهی تا زانو به داخل برف فرو میریم. معمولا باید در ردپای افراد جلوتر گام برداریم تا درگیری کمتری با برف داشته باشیم. گتراه کوهنوردی در پیمایش از مسیرهای برفی کوهستان کمک میکنه که برف وارد چکمه و شلوار نشه. گتر نوعی پوشش چرمی یا لاستیکی است که روی کفش و دور ساق پارو میپوشونه.
در پیمایش از کوهستان های برفی باید به دو تا موضوع مهم توجه داشته باشیم. کلاهک های برفی و شیب های بهمن خیز. در سه تیغ و لبه یال کوه، پشته هایی از برف گاهی به ارتفاع چند متر ایجاد میشه که به اونها کلاهک های برفی گفته میشه. این کلاهک ها قابل فروریزش هستند و باید احتیاط کنیم که به این کلاهک ها نزدیک نشیم. شیب های برفی هم شاید در نگاه اول باشکوه به نظر برسند اما میتونند به مکانهایی برای ریزش بهمن تبدیل بشند. به همین علت باید تا حد ممکن از عبور عرضی از این شیب های پر برف پرهیز کنیم. حالا به بالاترین ارتفاع مسیر رسیدیم. اینجا به نام گردنه قو و یا گردنه پاکبود نامیده میشه با ارتفاعی حدود 3400 متر از سطح دریا. برای ادامه فرود باید به یال مجاور کوه بریم. جایی که آثاری از یک مسیر پا کوب مشخص است ولی برای این کار باید از عرض یه دره کوتاه بگذریم که شیب دیواره اش خیلی تند هست. بنابراین به ناچار به یه سرسره برفی جانانه از این شیب تن میدیم. سرسره برفی از یه دیواره حدودا 70 درجه ای اونم با کوله سنگین ابتدا ترسناک و مخاطره آمیز نشون داده میشه ولی در عمل فوق العاده لذت بخش بود. الان در جنوبی ترین قسمت بخش بلده از شهرستان نور مازندران هستیم.
اولین چیزی که نظرمو جلب کرد بقایای یه کاروانسرای سنگی است که نمایی شبیه معابد داره و تماما در زیر زمین و در شیب یه تپه ساخته شده. بعد از ورود به فضای کاروانسرا با منظره زیبایی از ستون و طاق های سنگی مواجه میشیم که در کنار یکدیگری فضای بزرگ کاروانسرا را تشکیل میدهند. اینجا یه کاروانسرای شاه عباسی هستش که در زمان صفویه بلاد مازندران رو به شهرری متصل میکرده.
در قسمتی از مسیر توده ای از برف از ارتفاعات مجاور رود سقوط کرده و یخ زده و شبیه یخچال کوچکی شده که مسیر عبور ما را مسدود کرده. در ادامه مسیر به تنگه و آبشار کوچکی میرسیم که به نام تنگه پلنگ واز معروف هست و بعدش به دشت سورین یا دشت چل چشمه میرسیم.
به مسیرمون در امتداد رود پاکبود ادامه میدیم و این بار وارد یه تنگه کوهستانی طویل میشیم که به دره کوشکک معروف هست و رودخانه نیز از اینجا به بعد به نام رود کوشکک تغییر نام میده. در قسمت هایی به علت تنگی مسیر و وجود دیواره کوهستانی در حاشیه رود مجبوریم که از آب گذر کنیم و به این سو و اون سوی رود برویم. آب این قسمت از رودخانه متلاطم و پرفشار هست و خطر سقوط در آب وجود داره. دوستان طناب حمایتی در دو سوی رود ایجاد میکنن تا بقیه با گرفتن طناب از عرض رودخانه بگذرند. حالا مسیر ما به سمت ارتفاعات بالا دست رود ادامه پیدا میکنه و از اونجا میشه آبشار مرتفعی را در آن سوی رود دید که آب آن به رود جاری در دره کوشکک میرسه. بعد از مدتی دور نمای روستای یالرود و باغات و مزارع پیرامون اون که در امتداد رود کوشکک یا همان رود پاکبود قرار داره در پیش چشمانمان نمایان میشه ولی هنوز با روستای یالرود فاصله زیادی داریم. در ادامه مسیر به هتر رود و باغات و مزارع پیرامون آن میرسیم. اینجا منطقه سرسبزی در حومه یالرود میباشد که به نام ورزن معروف است. به روستای یالرود وارد میشویم و قصد داریم امشب را در حسینیه یا مسجدی در یالرود طی کنیم. قبل از اینکه وارد مسجد بشیم، یکی از اهالی یالرود به اصرار ما را به خانه خودش دعوت میکنه. آقای محمد طیبی اصالتا اهل یالرود هست. آقای طیبی سالن زیرین ساختمانش رو در اختیار ما میگذاره و با پذیرایی با چای و پنیر محلی و مربای به خونگی مهمون نوازی خودش رو به نحو احسن نشون میده. آقای طیبی خودش یه کوهنورد و طبیعتگرد هستش. او در مورد روستای یالرود، طبیعت پیرامونش و مسیر مالرو فشم به بلده اطلاعات جالبی رو در اختیار ما میگذاره.
از زبان آقای طیبی:
اینجا روستای یالرود هست. قدمتی بالای 300 تا 400 سال داره. دو تا رودخانه داره و جمعیتش هم حدود 400 خانواده است. اینجا بیشتر مردم به کشاورزی و دامداری مشغول هستند. باغ های میوه این روستا شامل سیب و گلابی میباشد. مردم مهمان نواز و بسیار خونگرمی داره.
حالا در روز دوم سفرمان حدود 26 کیلومتر پیمایش مسیر داشتیم که عمدتا به صورت صعود و فرود از مسیرهای کوهستانی طی شد.
قسمت دوم سفرمون مربوط به دو روزه پایانی سفر و مربوط به جنگل نوردی از کجور تا سیسنگان مازندران است. از حومه شهرک کجور پیمایش ما در جنگل شروع خواهد شد. صبح های سفر همیشه دل انگیز هست و اینبار هم ما هنگام صبح در مجاورت رودی زیبا در روستای یالرود در حرکت بودیم تا کمی آنسو تر سوار نیسان بشویم. دو رود هتر رود و کوشکک رود در روستای یالرود به هم می پیوندند و رودی که از پیوند اونها حاصل میشه بعد از عبور از روستا به موازات جاده یوش به بلده سرانجام به رود هراز میرسه. با طی 10 کیلومتر از روستای یالرود به شهرک بلده میرسیم. جاده آسفالته یوش - بلده همان جاده ای است که به طور عرضی دو جاده هراز و جاده چالوس رو به هم متصل میکنه. این جاده از نزدیکی پل زنگوله در جاده چالوس شروع میشه و به محلی از جاده هراز در 50 کیلومتری آمل ختم میشه. طول این جاده حدودا 120 کیلومتر است و قسمت عمده ای از مسیر آن از مجاورت رودی میگذره که از سرشاخه های اصلی رود هراز است. به سمت جاده بلده به رویان حرکت میکنیم و در جایی در ارتفاعات جاده بلده به رویان یه سه راهی قرار دارد که یک جاده خاکی کوهستانی از آن منشعب میشود که به روستای برازان و سپس به کجور میرسد. در جاده بلده به رویان چشم انداز زیبایی از رشته کوه های البرز رو میتونیم مشاهده کنیم. قله مخروطی و منفرد دماوند رو میشه از پشت قللی از رشته کوه البرز میانی مشاهده کرد. جاده خاکی که به سمت روستای برازان میره با یه شیب تند و در یه مسیر زیگزاگی زیبا به پایین دست فرود میاد. چشم انداز جاده در پهنه کوه های برفگیر منطقه فوق العاده زیباست.
روستای برازان یه روستای سرسبز و طویل در مسیر ما به سمت کجور است. از روستای برازان که بیرون میایم دیگه خبری از کوه و ارتفاع نیست. همه جا مسطح میشه و هوا هم کمی گرم تر میشه. مقصد ما در چند کیلومتری کجور هست که محل معدن قدیمی ذغال سنگ در این ناحیه است. اینجا هوا خیلی گرم شده به گونه ای که بارها سر و صورت و گردن و دستهامون رو با آب لوله ای که از چشمه ای از بالادست به اینجا منتقل شده میشوییم. از اینجا وارد جنگل های حومه کجور میشیم که تا سیسنگان در نزدیکی دریای خزر ادامه دارد.
در قسمت های ابتدایی جنگل نوردی به موازات رود کوچک گل آلودی حرکت میکنیم که در یک تنگه زیبایی جاریست. به دلیل ارتفاعات بلند دیواره های تنگه مجبوریم چند باری به آب بزنیم و از این سو به اون سوی رود برویم. درختان و تخته سنگ های خزه بسته را در طول مسیر فراوان میبینیم. علاوه بر آن تنه هایی از درختان با اشکال عجیب و غریب از دیگر دیدنی های این جنگل اند. گاهی درختان تنومند و کهنسالی را میبینیم که محیط تنه آنها به چند متر میرسه. عمر این درختها چند صد سال هست.
در این جنگل گونه ای از درختان را مشاهده میکنیم که شاخه هاشون به سمت زمین برگشته و داخل خاک شده. بنابراین تعداد زیادی درخت با تنه باریک در مجاورت هم شکل گرفته. نام این نوع درختان را نمیدونم اما نمونه ای از آنها در مناطق جنوبی ایران به نام درخت انجیر معابد شناخته میشه. در جنگل های کجور و سیسنگان همانند دیگر جنگلهای هیرکانی مجاور دریای خزر گونه های متفاوتی از درختان را میشه مشاهده کرد در حقیقت با پیمایش هر چند صد متر ممکن است نوع و گونه درختان هم تغییر کنه این ویژگی منحصر به جنگل های هیرکانی است و در کمتر جایی میشه این تنوع و پوشش جنگلی را مشاهده کرد. اکثرا جنگل های مناطق دیگر جهان دارای فقط یک یا چند گونه خاص از درختان هستند به گونه ای که بعد از مدت کوتاهی از یکنواختی جنگل دلزده و خسته میشیم ولی این موضوع در مورد جنگل های هیرکانی خطه شمال صادق نیست.
برای صرف ناهار در جایی توقف میکنیم که چشمه ای هم دارد و دامداران چادرهای خودشون رو نصب و خانه درختی کوچکی هم درست کردند. اینها همان صاحبان گاوهایی هستند که آنها را در مسیر رها و بدون چوپان دیدیم.
به پیاده روی خودمون در جنگل و بالا و پایین رفتن از شیب های کوهستانی جنگل ادامه میدیم. گاه به دره و رود جاری در آن نزدیک و گاهی دور میشویم. تنه های کوچک و بزرگی از درختان بر روی رود افتاده اند. تنه بسیار بزرگ و مرتفعی از یه درخت تنومند رو میبینیم که همراه با ریشه های خودش از خاک تپه های مجاور جدا شده و روی رودخانه افتاده و پل طبیعی را برای گذر از عرض رودخانه ایجاد کرده است.
دو سه ساعتی از ظهر گذشته که به منطقه مسطح و سرسبزی از جنگل میرسیم که چشمه آبی هم در همان نزدیکی جریان داره. اینجا بهترین محل برای اتراق و شب مانی است. بعد از پیمایش دو روز گذشته امروز فرصت مناسبی فراهم شده تا به استراحت و تجدید قوا بپردازیم هوا هم ایده آل است.
در روز سوم سفرمان در حدود 10 کیلومتر جنگل نوردی کرده بودیم.
امروز روز آخر سفرمون هست. باید حوالی غروب نزدیک جاده سیسنگان حضور داشته باشیم تا با اتوبوسی که قبلا هماهنگ کردیم عازم اصفهان بشیم. صبح بعد از نرمش صبحگاهی چادرها را جمع میکنیم و عازم پیمایش در جنگل میشویم. باز هم به این سو و آنسوی رودخانه میرویم. قسمت هایی از مسیر باریک میشه و حالت پرتگاهی پیدا میکنه و چون راه گل آلود و لغزنده است عبور از کوره راه های پرتگاهی ارتفاعات مضاعفی رو میطلبد. در آن سوی رود آبشار مرتفعی را میبینیم که حدس میزنم مسیر را اشتباه اومدیم چون باید در کنار آبشار سیسنگان باشیم. ولی به هرحال با توجه به محدودیت زمان برنامه از دیدن آبشار از نزدیک صرف نظر میکنیم و به مسیر خودمون ادامه میدهیم. به کلبه ای میرسیم که یک خانوم روستایی هم اونجاست. این خانم ما را به خوردن دوغ و ماست محلی دعوت میکند. دوغ را در یک تنه بزرگ و توخالی که از یک درخت تنومند بریده شده ریختند و شیری هم در زیر این تنه درختی تعبیه کردند که میشه دوغ رو از اونجا تخلیه کرد. با چوب بزرگ و مسطحی دوغ رو بهم میزنه. این یه روش خلاقانه برای تهیه دوغ محلی است. مزه دوغ هم فوق العاده است. بانوی مسن و مهربان روستایی میخواد که دوغ و ماست را مهمان او باشیم ولی ما بالاخره موفق میشیم هزینه ای بابت مهمان نوازی او بپردازیم.
با ادامه مسیر به تنگه ای میرسیم که آب جاری در آن حوضچه هایی را تشکیل داده که کاملا مناسب آب تنی است. در قسمت بالای تنگه آبشارهای زیبایی به صورت آبچکان از روی خزه ها به پایین میریزند، محیط بسیار زیبا و مناسبی را برای گشت و گذار و آب بازی و گرفتن عکس های یادگاری مهیا کرده. تعداد نسبتا زیادی از گردشگران هم در پایین دست این تنگه کمپ زدند. ظاهرا شب قبل را در این محل به سر کردند و از سیسنگان تا اینجا را جنگل نوردی کردند. نام این منطقه شیوا دره است. پایین تنگه همراه با حوضچه های آب و آبشارهایی که از خزه و گلسنگ های دیواره تنگه به پایین میریزد باعث شده که نام دالان بهشت را برای این محل انتخاب کنند. تن به آب میدهیم و از محیط آبشار لذت میبریم و بعد از صرف صبحانه و ساعتی استراحت عازم ادامه مسیر میشویم. با دو سه ساعت دیگر پیمایش در ارتفاعات زیبای جنگلی به محل چشمه و آبشار دیگه ای میرسیم و در طول راه به درخت آلوچه جنگلی میرسیم. آلوچه های جنگلی کوچک و خوش طعمی که نمیشه ازشون گذشت. در جایی از کوره راه جنگلی، مار کوچکی را میبینیم که در حالی که گردن مار دیگری رو در دهان خودش گرفته آن را دنبال خودش میکشد. ظاهرا مار بی جان هست و شاید موضوع مربوط به یه تراژدی عاشقانه باشه.
عصر هنگام به انتهای مسیر پیمایش در جنگل میرسیم اینجا در نزدیکی روستای ملاکلا است و دریاچه آویدر و منطقه گردشگری آویدر نیز در همین نزدیکی قرار دارد. دریاچه زیبایی که با احداث بندی بر روی رود ایجاد شده، اینجا یک مجموعه گردشگری عمومی است که برای ورود هر خودرو هزینه ای اخذ میشه. گشتی در دور دریاچه میزنیم. قسمت شمالی دریاچه، بکرتر و خوش منظره تر هست و حالت جنگلی داره. از میان کوچه های شهر ملاکلا عبور میکنیم تا خودمون رو به جاده اصلی میرسونیم که به سیسنگان میره. تعداد زیادی ویلاهای جدید و شهرک های نوساز توریستی در پیرامون منطقه احداث شده.
بعد از پیاده روی نسبتا جانانه بالاخره موفق میشیم که در روستای صلاح الدین کلا سوار بر یک دستگاه نیسان شده و بقیه مسیر را تا جاده سیسنگان سواره بپیماییم تا به موقع به محل قرارمون با اتوبوس بین شهری برسیم. در این جا ساحل دریا در مجاورت جاده اصلی نوار ساحلی خزر قرار دارد. تا رسیدن اتوبوس فرصت کوتاهی داریم که در نور کم رنگ غروب به ساحل دریا هم سرکی بکشیم و من هم آخرین تصاویر این برنامه را در یک غروب خاکستری ثبت میکنم. در طول این برنامه به میزان حدود 30 گیگابایت عکس و فیلم گرفتم. با احتساب حدود 21 کیلومتر جنگل نوردی در روز آخر در این چهار روز حدود 75 کیلومتر پیمایش در دل طبیعت داشته ایم. پیمایشی که عمدتا با صعود و فرود از ارتفاعات کوهستانی و جنگلی همراه بوده است.
اما در آزادراه تهران شمال اتوبوس ما از مسیر جاده چالوس به تهران میومد، بعدا متوجه شدم علت انتخاب جاده چالوس برای برگشت به تهران افتتاح بخشی از آزادراه تهران شمال بوده که از سه راهی شهرستانک در جاده چالوس مستقیما به ناحیه شمال شهر تهران و اتوبان های همت و خرازی کشیده شده. این مسیر فاصله تهران به چالوس و بار ترافیکی این مسیر را به نحو محسوسی کاهش داده. قسمت زیادی از این آزادراه به صورت تونل هایی طویل از شمال تهران عبور میکنه که این موضوع علاوه بر کاهش مسافت و کاهش شیب جاده احتمالا از نظر کاهش عوارض زیست محیطی ناشی از تخریب شیب کوه برای جاده سازی هم موثر بوده. احداث آزاد راه تهران - شمال پروژه ای است که چند دهه در دست اقدام بوده و در سال 1399 قسمتی از آن به بهره برداری رسیده.
پیشنهاد میکنم حتما با گروه های طبیعتگرد همراه بشید و این مسیر جذاب و پر هیجان را از فشم تا سیسنگان پیمایش کنید.
یکشنبه 24 مهر 1401
نهایتا کوهنوردان و طبیعت گردانی که مورد شناخت و اعتماد محیط بانی منطقه باشند، این امکان را دارند که مجوز عبور خودرو نهایتا تا گردنه خاتون بارگاه را از این پاسگاه محیط بانی دریافت کنند .
دوشنبه 22 آذر 1400
دوشنبه 24 خرداد 1400
دوشنبه 13 اردیبهشت 1400
دوشنبه 16 فروردین 1400
یکشنبه 17 اسفند 1399
شنبه 18 بهمن 1399